بیست و اندی سال دارم و گویی سی و اندی ساله ام.
اما با هویت خویش بیگانه ام , گاهی در خیالات و سوداهای جوانی سپری میکنم و گاهی به جدیت مردی میان ساله که در جریان مسکوت روزمرگی آرام گرفته , سرد و بی روح روزگار میگذرانم.
اما به اینجا نیز ختم نمیشود , اگر تصور کنیم زندگی هر شخص یک فیلم سینمایی است که نقش اولش خودش باشد , من میان فیلم های متفاوت و نقش های متفاوت سرگردانم.

این فیلم نه فیلمنامه واحدی دارد و نه کارگردان واحدی و نه حتی برای مخاطبی ساخته شده است. 
شبیه تدوینی است از تمام فیلم های جهان که تمام نقش هایش را طلب میکنم . اما تنها تصور و خواست است , من هیج نیستم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها